ناموجود
بازگشت به محصولات
کیف جیبی چرمی قهوه ای روشن کد 207
۱۱۰,۰۰۰ تومان
دسته: ادبیات, داستان ایرانی, رمان خارجی, عمومی, محصولات
آنچه در نهایت میشویم به کتاب هایی بستگی دارد که پس از تمام شدن کار استادان، تازه آنها را شروع میکنیم. بزرگترین دانشگاه هر فرد مجموعه کتابهای اوست.
توماس کارلایل، نویسنده و ژورنالیست قرن نوزدهم
154
نفر در حال مشاهده محصول هستند
- تضمین اصالت و کیفیت کالا
- ارسال با پست پیشتاز
- تضمین کمترین قیمت
- پشتیبانی ۲۴ ساعته
ناموجود
ناموجود
قیمت محصول:
۳۵,۰۰۰ تومان
ارسال رایگان برای سفارش های بالای 900 هزار تومان
چنان چه جمع صورت حساب شما بالای 900 هزار تومان شود هزینه پست برای شما به صورت رایگان محاسبه خواهد شد.
پرداخت درب منزل
بعد از دریافت سفارش
تضمین قیمت محصولات
کمترین قیمت در سطح اینترنت
امکان مرجوع کردن سفارش
در صورت عدم رضایت
تضمین کیفیت و اصالت
فروش مستقیم از شرکت
ارسال سریع سفارشات
با پست پیشتاز
معرفی کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
ورونیکا دختری جوان است که به دنبال مرگ رفته و زندگی را در پس آن میابد. او نزدیک یک هفته بین مرگ و زندگی سرگردان است ولی آگاهی او از مرگ باعث میشود شدیدتر زندگی کند و کارهایی را انجام دهد که پیش از آن هرگز نکرده بود… در طول این مدت ورونیکا به تمام آنچه هرگز نداشته میاندیشد و زندگی خود را دوباره ارزیابی میکند. همین کمبودها و نداشتنها باعث می شود که در ۱۱نوامبر تصمیم بگیرد بمیرد. با انواع قرصها دست به خودکشی میزند، با اینکه خودکشیاش موفق نبوده اما دکتر به او میگوید که تا چند روز آینده “میمیرد” و …. در این کتاب پائولو کوئلیو درباره کسانی مینویسد که اغلب با پیشداوریهای دیگران آزار میبینند و تنها دلیلشان این است که مثل دیگران فکر نمیکنند. پائولو کوئیلو این بار به یکی از مشکلات رایج در جوامع نسبتا مرفه در دوران صلح و آرامش اشاره می کند: «افسردگی و بی انگیزگی» وی ماجرای شگفت انگیز دختری را روایت میکند که ترس از مرگ واقعی او را به سوی زندگی و شور و شوق حیات ، سوق میدهد.
از متن کتاب:
در حالی که پرستار مشغول تزریق بود. ورونیکا دوباره پرسید : “چقدر وقت دارم؟”
“بیست و چهار ساعت, شاید کم تر”
ورونیکا سرش را پایین انداخت و لبش را گزید. اما توانست بر خودش غلبه کند.
” میخواهم دو خواهش بکنم. اول ,دارویی به من بدهید تزریقی یا هر طور دیگر تا بتوانم بیدار بمانم واز هر لحظه باقی مانده زندگی ام لذت ببرم. من خیلی خسته ام اما نمیخواهم بخوابم. کارهای زیادی دارم کارهایی که همیشه در روزهایی که فکر میکردم زندگی تا ابد ادامه دارد به آینده موکول کرده ام. کارهایی که وقتی به این فکر افتادم که زندگی ارزش زیستن ندارد, علاقه را به آنها از دست دادم. ”
“و خواهش دوم چیست؟”
می خواهم اینجا را ترک کنم تا خارج از اینجا بمیرم.میخواهم قلعه لیوبلینا را ببینم. همیشه همان جا بوده و من هیچوقت کنجکاو نبوده ام که بروم و از نزدیک ببینمش. میخواهم با زنی که در زمستان شاه بلوط و در تابستان گل می فروشد, صحبت کنم.بارها از کنار هم رد شده ایم, و هیچ وقت از او نپرسیده ام حالش چطور است و میخواهم بدون بالاپوش بیرون بروم و در برف قدم بزنم میخواهم بفهمم سرمای بیش از حد یعنی چه؟!! من که همیشه گرم می پوشیدم, همیشه انقدر از سرما خوردگی می ترسیدم.
خلاصه دکتر،می خواهم باران را روی صورتم احساس کنم,به هر مردی که خوشم می آید لبخند بزنم، تمام قهوه هایی را که ممکن است مردها برایم بخرند بپذیرم.
می خواهم مادرم را ببوسم بگویم دوستش دارم در دامنش گریه کنم بدون اینکه از نشان دادن احساسم خجالت بکشم.احساسات من همیشه بوده اند، فقط پنهان شان می کردم.
نویسنده | پائولو کوئلیو |
---|---|
مترجم | دل آرا قهرمان |
سایز | رقعی |
انتشارات | فرزان روز |
سال انتشار | 1398 |
جنس جلد | شومیز |
امتیاز 0 از 5
0 دیدگاه
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.