-10%
دسته: ادبیات, داستان ایرانی, عمومی, کتاب, محصولات
-آنچه در نهایت میشویم به کتاب هایی بستگی دارد که پس از تمام شدن کار استادان، تازه آنها را شروع میکنیم. بزرگترین دانشگاه هر فرد مجموعه کتابهای اوست.
توماس کارلایل، نویسنده و ژورنالیست قرن نوزدهم
124
نفر در حال مشاهده محصول هستند
- تضمین اصالت و کیفیت کالا
- ارسال با پست پیشتاز
- تضمین کمترین قیمت
- پشتیبانی ۲۴ ساعته
1 عدد در انبار
1 عدد در انبار
قیمت محصول:
۸۵,۰۰۰ تومان قیمت اصلی ۸۵,۰۰۰ تومان بود.۷۶,۵۰۰ تومانقیمت فعلی ۷۶,۵۰۰ تومان است.
ارسال رایگان برای سفارش های بالای 900 هزار تومان
چنان چه جمع صورت حساب شما بالای 900 هزار تومان شود هزینه پست برای شما به صورت رایگان محاسبه خواهد شد.
پرداخت درب منزل
بعد از دریافت سفارش
تضمین قیمت محصولات
کمترین قیمت در سطح اینترنت
امکان مرجوع کردن سفارش
در صورت عدم رضایت
تضمین کیفیت و اصالت
فروش مستقیم از شرکت
ارسال سریع سفارشات
با پست پیشتاز
عزیز نسین می گوید: «تنها طنزی را طنز واقعی می دانم که به سود مردم باشد؛ چیزی که مرا به طنز نویسی کشاند شرایط ناگوار روزگار بود… خلاصه اینکه طنز نوعی بروز خشم فرو خورده است که ریشه در محرومیت و فقر دارد…»، عزیز نسین نویسندگی را از سال 1945 با مقاله نویسی در مجلات شروع کرد و نوشتن را تا پایان عمر ادامه داد. حاصل این سالها ده ها عنوان کتاب در زمینه های داستان و رمان و نمایشنامه و شعر و داستان کودک و خاطرات است.او 23 جایزه معتبر ملی و بین المللی (اکثرا در زمینه طنز) برده است و آثارش به بیشتر زبان ها ترجمه شده است. مجموعه حاضر گزیده ای است از بهترین داستان های طنز عزیز نسین که مترجم آن ها را از کل آثارش انتخاب و ترجمه کرده است.
در بخشی از کتاب «دیوانهای بالای بام» میخوانیم:
«همه اهل محل خبردار شده بودند: «یه دیوونه رفته روی پشتبوم وایستاده!» کوچه پر از آدمهایی شده بود که برای تماشای دیوانه آمده بودند. پلیسها اول از کلانتری، بعد هم از مرکز سر رسیدند. پشت سرشان مأمورهای آتشنشانی آمدند. مادرِ دیوانهای که رفته بود بالای پشتبام التماسکنان میگفت: «پسرم، عزیزم، بیا پایین… قربونت برم… یاللا قند و عسلم، بیا پایین!» دیوانه میگفت: «منو کدخدا کنین تا بیام پایین؛ اگه کدخدام نکنین خودمو از این بالا پرت میکنم پایین!» مأمورهای آتشنشانی زود برزنت نجات را باز کردند تا اگر دیوانه خودش را پایین انداخت، بتوانند بگیرندش. نُه مأمور آتشنشانی از بس با برزنت نجات دور آپارتمان گشته بودند، خیس عرق شده بودند. کمیسر پلیس با لحنی ملایم و گاه با تندی و خشونت سعی میکرد دیوانه را راضی کند بیاید پایین: «خواهش میکنم دوست عزیز، دِ بیا پایین دیگه!»، «کدخدام کنین، بعد. وگرنه خودمو میندازم پایین!» نه خواهش و التماس فایدهای داشت، نه تندی و خشونت. «دوست عزیز، آقای محترم… بیا پایین و اذیتمون نکن!» «اینا رو باش!… به جای اینکه منو بیارین پایین، خودتون بیاین بالا…» یکی از میان جمعیت گفت: «خب بهش بگیم کدخدات کردهایم.» یکی دیگر گفت: «نه، نمیشه… مگه از دیوونه کدخدا در میآد؟…» «ای بابا… نگفتم که واقعا کدخدا بشه…» پیرمردی که به عصایش تکیه داده بود، گفت: «نمیشه، حالا چه واقعی کدخداش بکنین چه غیرواقعی، نمیشه».
نویسنده | عزیزنسین |
---|---|
مترجم | ارسلان فصیحی |
انتشارات | ققنوس |
سال انتشار | 1401 |
سایز | رقعی |
جنس جلد | شومیز |
امتیاز 0 از 5
0 دیدگاه
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دیوانه ای بالای بام” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.