رمان خدمتکارها

درباره ی کتاب:
خدمتکارها ماجرای سه زن است که با وجود تمام تفاوتهایشان، برای کار کردن روی طرحی مخفیانه دور هم جمع می شوند و خودشان را به خطر می اندازند. چرا؟ چون می خواهند بر خفقان خط قرمزهایی که شهر و زمانشان بر آن تحمیل کرده است چیره شوند. اما گاهی باید از خط قرمزها عبور کرد. کاترین استاکت با لحنی گیرا سه زن را به تصویر کشیده است که اراده می کنند و با اقدامی تحول برانگیز، وضعیت شهرشان و نظر زنان، مادران، دختران، پرستاران و دوستان را نسبت به همدیگر تغییر می دهند. خدمتکارها داستانی جهانی و همیشگی درباره ی خط قرمزها و قوانینی است که رعایتشان می کنیم و قوانینی که زیر پا می گذاریم.
گزیده ای از رمان:
خانم لیفولت سعی می کند با آن لبخندش خودش را خوب نشان بدهد اما کاملا معلوم است که ناراحت است. خودم را توی حمام مخفی می کنم. از وقتی که آن حرف ها در مورد دستشویی پیش آمده دو روز می گذرد و امیدوار بودم که دیگر تمام شده باشد. آقای لیفولت در پشتی را باز می کند و به کامیونی که آن جا ایستاده نگاهی می اندازد و دوباره در را می کوبد.
«با اون لباسای جدیدت و اون سفرای بیخودت که با زن های انجمن می رفتی نیو اورلئان ساختم، اما این یکی دیگه کفرمو در می آره.» «اما اگه نداشته باشیم ارزش خونه مون رو کم می کنه، هیلی بهم گفت.» هنوز تو حمامم اما از حرف زدن خانم لیفولت پیداست که سعی دارد آن لبخند کذایی را همچنان روی صورتش نگه دارد…