کتاب هربار معنی زندگی را فهمیدم،عوضش کردند

114 نفر در حال مشاهده محصول هستند

ناموجود

ناموجود

قیمت محصول:​

۲۷,۹۰۰ تومان

ارسال رایگان برای سفارش های بالای 900 هزار تومان

چنان چه جمع صورت حساب شما بالای 900 هزار تومان شود هزینه پست برای شما به صورت رایگان محاسبه خواهد شد.

پرداخت درب منزل

بعد از دریافت سفارش

تضمین قیمت محصولات

کمترین قیمت در سطح اینترنت

امکان مرجوع کردن سفارش

در صورت عدم رضایت

تضمین کیفیت و اصالت

فروش مستقیم از شرکت

ارسال سریع سفارشات

با پست پیشتاز

درباره کتاب هر بار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند
کلاین با جسارت تمام عنوانی برای کتابش انتخاب کرده که یکی از پیام‌های اصلی‌اش را فاش می‌کند: «روش‌های زیادی برای زندگی کردن و لذت بردن از آن وجود دارد». کلاین در نوشتن این کتاب از دغدغه‌ها و سوالات اساسی که در جوانی برایش مطرح شده، استفاده کرده است. ذهن جستجوگر او در جوانی تا جایی پیش رفت که حالا به معنی «معنی» هم فکر می‌کرد. از دید او این یکی از مسائل منطقی و اساسی بود. او معتقد بود که اگر ندانیم که «معنای خود معنی چیست، پس معنی نداشت که درباره‌ی معنی زندگی خودمان و دیگران سرگشته و پریشان شویم». او که در رشته‌ی فلسفه درس می‌خواند، با نزدیک شدن به فارغ‌التحصیلی به این فکر می‌کرد که حالا قرار است به‌عنوان فردی مستقل و بزرگ‌سال وارد جامعه شود، اما او همچنان گیج و سرگشته در کتاب‌های فلسفی دنبال این بود که ببیند حالا باید چکار کند و چطور زندگی کند. تا این که از جان لنون جمله‌ای را می‌شنود که می‌گوید «زندگی چیزی است که در مورد شما اتفاق می‌افتد، درست در همان زمان که درگیر نقشه‌های دیگری هستید». اینجا بود که کلاین به این نتیجه رسید که فیلسوف‌ها در تمام دوره‌های تاریخی همیشه درگیر زندگی و جهان هستی بوده‌اند و هر کدام زندگی را از دریچه‌ی ذهن خودشان می‌دیده‌اند. برای کسی مانند شوپنهاور، هدف از زندگی شادی و خرسندی است. هرچند خودش اعتراف می‌کند که رسیدن به این هدف تقریبا غیرممکن است. در جمله‌ای از این فیلسوف در همین کتاب آمده «زندگی مانند پاندولی است که مدام بین رنج و ملال در نوسان است». حالا اگر توانستید در این رفت‌وآمد بی‌پایان، مجالی برای شادی و خوشحالی پیدا کنید، به هدف زندگی نزدیک شده‌اید. اما اپیکور هم که از فیلسوف‌های لذت‌گرا بوده، معتقد است برای این که زندگی بهتری داشته باشید، باید از حال لذت ببرید. چون بهترین شکل ممکن از زندگی همین است. در این میان کامو می‌گوید که اگر در جستجوی معنای زندگی باشید، هرگز آن را پیدا نخواهید کرد. درحالی که سارتر معتقد است که زندگی چیزی نیست که آن را کشف کنیم، بلکه همان چیزی است که باید آن را خلق کنیم. در میان تمام این نظریات، ذهن کنجکاو و پرسش‌گر نویسنده در جستجوی پیدا کردن تعریف درست زندگی از دید فلسفه است. او تمام این نظریات و دیدگاه‌های مختلف را با زبانی ساده و روان بررسی می‌کند و درباره‌ی هرکدام، نظر شخصی خود را می‌گوید. حتی چند مثال از زندگی خودش و اطرافیانش هم تعریف می‌کند که درک تمام این مطالب و مصداق‌ آن‌ها در زندگی روزمره را آسان می‌کند. ضمن این که باعث می‌شود حال‌وهوای کتاب چندان ملال‌آور و خسته‌کننده نباشد.

پایان کتاب درنوع خود بسیار جذاب، صداقانه و تاثیرگذار است. کلاین در موخره‌ی کتابش می‌نویسد: «خوب، معنای زندگی را فهمیدید؟ با کی دارم شوخی می‌کنم؟ چه کسی را دارم سر کار می‌گذارم؟ اصلا من کی هستم؟». اینجا نه‌تنها بحث زندگی و معنای آن به نتیجه نمی‌رسد، بلکه سوال جدید دیگری هم مطرح می‌شود که اصلا من چه کسی هستم؟ و آیا با توجه به معانی مختلف زندگی امکان دارد «خود»های متفاوتی داشته باشم؟ به‌نظر می‌رسد چنین مسائلی هیچ‌وقت به نتیجه نرسد. همیشه در مسیر پیدا کردن پاسخ برای یک سوال، به سوالات دیگری می‌رسیم که ممکن است مسیر اکتشافات را تغییر دهد. البته نویسنده معتقد است که روند درست طرح سوال همین است، چون هیچ نظریه و اعتقادی نمی‌تواند قطعا درست باشد. و یک فیلسوف حرفه‌ای کسی است که براساس توالی پرسش‌ها نظریاتش را بیان می‌کند. همان‌طور که برتراند راسل می‌گوید، همین ماهیت مبهم و غیرقطعی پاسخ‌ها است که این پرسش‌ها را تبدیل به پرسش‌های فلسفی می‌کند. چون در غیر این صورت، مسائل علمی محسوب می‌‌شدند. از دید کلاین، حرف درست را ویتگنشتاین زده، زمانی که می‌گوید «زندگی ابدی از آن کسانی است که در حال زندگی می‌کنند». با تمام این همه عقاید و نظریات مختلف، انسان موجودی آزاد و مختار است. هر کس همان‌طور که دوست دارد زندگی می‌کند، یک مسیحی متدین، مبارز راه آزادی، یا آدمی بیکار و بی‌انگیزه، همه می‌توانند از همین شکل زندگی که دارند لذت ببرند و در آن به تعالی برسند. پس از خاتمه‌ی کتاب، کلاین با ابتکاری جالب واژه‌نامه‌ای طراحی کرده که در آن تمام مکتب‌های فلسفی و فکری را با زبانی بسیار آسان و شیوا تعریف کرده است. او با معرفی این اصطلاحات، به خوانندگان جوان و نوپای فلسفه، این فرصت را می‌دهد تا پیش از هر مطالعه‌ی تخصصی درباره‌ی فلسفه، با مکتب‌های آن آشنایی ابتدایی داشته باشند.
در بخشی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند می‌خوانیم
زمانی که چای هند و سیلان در اواسط قرن هفدهم وارد بازار انگلستان شد، شیفتگانِ قلم‌به‌دستِ آن، مقالات اغراق‌آمیزی در مورد شادی و نشاطی که پس از صرف این نوشیدنی مسحور کننده عارض‌شان شده نگاشتند. برخی نوشتند که تا چند روز بعد از صرف چای هم نتوانسته‌اند بخوابند. یکی از مفسران قرن هجدهمی پیش‌بینی کرده بودند که مصرف چای چنان گسترده و همه‌گیر شده که به‌زودی در سرتاسر بریتانیای کبیر، اعتیاد به چای ایجاد خواهد شد. پس با این حساب، چرا یک زن خانه‌دار معمولی در لندنِ قرن بیست و یکم که روزی پنج فنجان چای مصرف می‌کنند، این‌قدر آرام و عاری از شور و هیجان به‌نظر می‌رسد؟ به‌خاطر این که چای‌ها در گذشته تاثیرات قوی‌تر و قدرت‌مندتری داشتند؟ بعید به نظر می‌رسد. احتمالا به خاطر این است که نشئه شدن یا مستی در هر دوره‌ای، همیشه مربوط به تعریف «حال نرمال و معمول» در آن زمان است، معمول هم برای افراد و هم برای فرهنگی که فرد در آن زندگی می‌کند. این مساله را بایستی در نظر داشت که در پی گذشت قرن‌ها، به‌تدریج همه در انگلستان حالِ پس از صرف چای را تجربه کرده‌اند. این به این معنا نیست که همه در آن‌جا نوشیدن چای را تجربه کرده‌اند. بلکه به این معناست که چای توسط تعداد کثیری از افراد جامعه نوشیده شده و حال و هوای آ‌ن‌ها پس از نوشیدن به عنوان یک رفتار نُرم اجتماعی پذیرفته شده… این دقیقا مشابه تاثیری است که رایانه‌ها و وسایل ارتباط اجتماعی به مرور زمان روی رفتار و گفتار و آگاهی و درک فرهنگی ما گذاشته‌اند، بدون ابن که خود متوجه باشیم.

نویسنده

مترجم

سایز

جنس جلد

نوبت چاپ

سال انتشار

انتشارات

0 دیدگاه
0
0
0
0
0

نقد و بررسی‌ها

حذف فیلترها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب هربار معنی زندگی را فهمیدم،عوضش کردند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما باید وارد سیستم شوید تا بتوانید عکس ها را به بررسی خود اضافه کنید.

Suggested products

محصولات پیشنهادی