کتاب هری پاتر و سنگ جادو

نقد و بررسی کتاب هری‌پاتر و سنگ جادو
برای کسانی که در زمان مناسبی خواندن هری پاتر را آغاز کرده‌اند؛ بدون شک مجموعه‌ی هری پاتر مجموعه‌ای هیجان انگیز بوده است. جی.کی رولینگ در این کتاب و کتاب‌های دیگر مجموعه با خلق دنیای تازه‌ای به خوانندگان جوان و نوجوان خود نشان می‌دهد که اشکالی ندارد اگر به این دنیا احساس تعلق نمی‌کنید؛ دنیای دیگری وجود دارد که ممکن است شما به آن جا تعلق داشته باشید. این دنیای شگفت انگیز، دنیای جادوگری است. محبوبیت مجموعه‌ی هری پاتر تا حدی بود که در آمریکا مکانی تحت عنوان دنیای شگفت انگیز هری پاتر ساخته شده است و سالانه میلیون‌ها نفر از آنجا بازدید می‌کنند.
‌درباره‌ی کتاب هری پاتر و سنگ جادو اثر جی. کی. رولینگ
کتاب هری پاتر و سنگ جادو نخستین کتاب از مجموعه کتاب‌های هری پاتر است. این کتاب نوشته‌ی جی.کی. رولینگ است و برای نخستین بار در سال 1997 منتشر شده است. کتاب هری پاتر و سنگ جادو کتابی شگفت انگیز است؛ کتابی که زندگی خیلی از نوجوانان و جوانان را برای همیشه تغییر داده است. این کتاب در ابتدا آن‌قدر طرفدار نداشت اما چهار سال بعد از انتشارش و دقیقا در زمانی که فیلمی موفق از روی آن ساخته شد، توجه افراد بسیاری را به خود جلب کرد.

خلاصه داستان کتاب هری پاتر و سنگ جادو
داستان هری پاتر و سنگ جادو درباره‌ی پسری نوجوان است که در سیزده سالگی متوجه می‌شود که به دنیای دیگری تعلق دارد. او برای رسیدن و کشف دنیای جدیدش به مشکلاتی بر میخورد اما نهایتا موفق میشود که سوار قطار سریع السیر هاگوارتز،مدرسه‌ی جدیدش بشود. در نخستین کتاب این مجموعه هری با مدرسه، معلمان و دوستان جدیدش آشنا میشود. و در نهایت سنگی شگقت انگیز را پیدا می‌کند اما یافتن این کتاب برای اون مشکلاتی را در بر خواهد داشت.
کتاب هری پاتر و سنگ جادو مناسب چه کسانی است؟
موضوعی که همچنان بسیار قابل توجه است این است که دقیقا چه زمانی برای مطالعه‌ی مجموعه‌ی هری پاتر مناسب است. بدون شک افراد نوجوان از مطالعه‌ی این کتاب بسیار لذت خواهند برد.

کتاب هری پاتر و سنگ جادو در دسته‌ی کتاب‌های تخیلی قرار دارد.
کتاب هری پاتر و سنگ جادو مناسب برای گروه سنی نوجوانان است.
تعداد صفحات نسخه‌ی چاپی کتاب 350 صفحه است که با مطالعه‌ی روزانه 20 دقیقه می‌توانید این کتاب را در 17 روز بخوانید.
‌در بخشی از کتاب هری پاتر و سنگ جادو می‌خوانیم
آقا و خانم دورسلی ساکن خانه ی شماره ی چهار خیابان پریوت درایو بودند. خانواده ی آن ها بسیار معمولی و عادی بود و آن ها از این بابت بسیار راضی و خشنود بودند. این خانواده به هیچ وجه با امور مرموز و اسرارآمیز سروکار نداشتند زیرا سحر و جادو را امر مهمل و بیهوده ای می پنداشتند و علاقه ای به این گونه مسائل نداشتند.

آقای دورسلی مدیر شرکت دریل سازی، مردی درشت اندام و قوی هیکل بود با گردنی بسیار کوتاه که سبیل بلندی نیز داشت. همسر او، خانم دورسلی زنی لاغراندام بود با موهای بور و گردنی کشیده و بلند. بلندی گردنش بسیار برایش مفید بود زیرا بیش تر وقتش را صرف سرک کشیدن به خانه ی همسایه ها می کرد. آن ها پسری داشتند به نام دادلی که به عقیده خودشان لنگه نداشت.

آن ها خانواده ی مرفهی بودند و هیچ کم و کسری نداشتند اما در این خانواده رازی وجود داشت که نباید برملا می شد. آن ها همیشه در هول و هراس بودند که مبادا روزی کسی به رازشان پی ببرد. حتی تصور این که کسی از خانواده ی پاتر چیزی بداند برایشان غیرقابل تحمل بود. خانم پاتر خواهر خانم دورسلی بود اما سال ها بود که یکدیگر را ندیده بودند. در واقع خانم دورسلی وانمود می کرد که خواهری ندارد زیرا خواهر او و شوهر بی مصرفش ذره ای به خانواده ی آن ها شباهت نداشتند. دورسلی ها همیشه از این واهمه داشتند که روزی خانواده ی پاتر در آن حوالی آفتابی شوند و سرزبان ها بیفتند. آن ها این را نیز می دانستند که خواهر خانم دورسلی یک پسر کوچک دارد ولی هرگز او را ندیده بودند و این خود بهانه ی دیگری برای دوری کردن از پاترها به دست آن ها می داد زیرا نمی خواستند پسرشان با پسر خانواده‌ی پاتر دوست و همبازی شود.